loading...
عالم غیب
امیر شیخ علیشاهی بازدید : 3 سه شنبه 12 آذر 1392 نظرات (0)

چهار ماه بعد، حضرت استاد بار ديگر در خواب چنين رؤيت كردند: در خياباني كه ميان صحرايي وسيع قرار داشت با مادر گرامي خود در حال قدم زدن بودند. در اين اثنا جناب استاد به ياد اولين ديدار خويش با مادرشان افتادند و خطاب به او فرمودند: «دفعه گذشته كه از شما پيرامون جهان آخرت و اسرار پوشيده غيب سؤال نمودم، ناگهان از ديده پنهان شديد و پاسخ پرسشم را نداديد!». اين‌بار نيز مادر استاد با شنيدن اين سؤال حالت اضطراب و نگراني عجيبي به او دست داد و همانند دفعه پيشين غيب شد.
شش ماه گذشت و شبي ديگر حضرت استاد مادر گراميشان را براي سومين بار در عالم رؤيا مشاهده كردند. جناب استاد ابتدا به يك سالن بسيار طولاني وارد گشتند و از گوشه يكي از درها به سالني ديگر نظاره‌گر شدند.
زنهاي مؤمنه كه از سراي دنيا بار سفر بسته بودند و ديده از سراي خاك برگرفته بودند، در آنجا با لباسهاي سفيد و پاكيزه و چهره‌هاي نوراني، تحت سرپرستي يكي از زنان بسر مي‌بردند. حضرت استاد جلوتر رفتند و در نزديكي‌هاي انتهاي آن سالن ايستادند. يكي از خانم‌ها قدم پيش نهاد و از حضرت استاد پرسيد: «آيا شما مادرتان را مي‌خواهيد؟». جناب استاد فرمودند: «بله». طولي نكشيد كه مادر ايشان با گامهايي بسيار متين و آرام با پيراهني سفيد و معطر و مرتب و با ادبي بسيار معنوي و روحاني كه گوياي عظمت الهي و وارستگي و نورانيت روحي او بود، به سوي حضرت استاد آمد و بر روي يك صندلي، رو به روي قبله نشست. جناب استاد كه پهلوي مادر خويش ايستاده بودند، دوباره همان سؤال را كه در رؤياهاي قبل بيان كرده بودند، اين‌گونه مطرح كردند: «تا به حال دو مرتبه از شما در رابطه با اسرار عالم غيب و راز و رمزهاي خفيه آن پرسش كرده‌ام، ولي هربار شما بدون اينكه جواب سؤالم را بدهيد، غيب شديد». مادر بزرگوار استاد درحالي‌كه نورانيت سيماي ملكوتيش، اطراف را روشن ساخته بود، گفت: «اين دفعه برايتان مي‌گويم كه چه اسرار و حقايق شگرفي در آخرت مي‌گذرد. برويد يك جلد قرآن بزرگ بياوريد». جناب استاد مشتاق و مسرور از شنيدن اين كلام روحاني، قرآن بزرگي به دستان مادر دادند و مادر نيز با تورق صفحات شريف آن، سوره مباركه واقعه را آورد و رو به سوي استاد نموده، اين‌گونه از رموزات و لطايف عالم غيب رازگشايي كرد: «اگر مي‌خواهيد از حقايق و اسرار سر به مهر آخرت مطلع شويد سوره شريفه واقعه را تلاوت كنيد».
بعد از مشاهده اين رؤياي معنوي حالاتي روحاني به حضرت استاد دست داد و قلب مطهرشان بواسطه تدبر عميق سحرگاهي و تلاوت و توجه دقيق معنوي در آيات نوراني اين سوره، به دقايق و حقايق پوشيده آخرت منوّر گرديد و بسياري از اسرار و معارف خفيه را در اين زمينه از سوره مباركه واقعه درك كردند، خاصه اصحاب سه‌گانه و اسرار و رموزات مطهرون.
سه شب پس از اين رؤياي صدقه، خانمي سفيدپوش و نوراني به خواب حضرت استاد آمد و خطاب به حضرتش گفت: «چون مادر شما اسرار دنياي آخرت و عالم غيب را فاش نموده است، ديگر مادرتان را نخواهيد ديد». اين‌گونه بود كه مدت 11سال از اين جريان معنوي گذشت و حضرت استاد در طي اين مدت ديگر مادر گرانقدر خويش را در عالم خواب زيارت نكردند تا اينكه پافشاري و اصرار و خواهش قلبي جناب استاد مبني بر زيارت مجدد مادر خويش، شبي در خواب مشاهده نمودند كه مادر گراميشان به همراه يك مرد الهي كه شأن و شكوه قدسي و نورانيت و عظمت الهي از سيماي دلنشين مي‌تراويد، در صحرايي در حال قدم زدن هستند و در حال حركت، حقايق خفيه و اسرار پوشيده توحيدي و عظايم ملكوتي را عنوان مي‌كردند و در حالت فناي از خويش و وارسته از غير، هيچ توجهي به اطراف خود نداشتند. حضرت استاد هم همگام با آنان قدم مي‌زد و چهره منوّر و جمال كبريايي آنها به صورت نيم‌رخ نظاره مي‌نمودند. اگر چه مادر ارجمند استاد و آن مرد الهي هيچگونه التفاتي به اطراف خود نداشتند، ولي مي‌دانستند كه جناب استاد با ايشان همراه و همگام شده است.
برگرفته از كتاب سجده رمز خلاقيت عشق (نويسنده: علي نعيم‌الدّين خاني)

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 14
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 41
  • بازدید امروز : 9
  • باردید دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 16
  • بازدید ماه : 16
  • بازدید سال : 22
  • بازدید کلی : 121